زمان جاری : شنبه 15 اردیبهشت 1403 - 5:21 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

شیرالات بهداشتی و ساختمانی شیبه. شیبه انتخاب با تجربه ها لطفا از سایت ما دیدن کنید: http://www.shibeh.ir
تعداد بازدید 94
نویسنده پیام
sara110
آنلاین

ارسال‌ها : 4
عضویت: 17 /4 /1392
تشکرها : 1
تشکر شده : 7
خنده بـــــــــــــــــازار

دقت کردین این قسمت که اردلان تمجید بچشو برد صفا سیتی بچه هه بد جور تو
آنپاس شدید فرو رفته بود فک کنم خیال میکرد باباش دیوونه شده ........



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


یادش بخیر.................................

یادش بخیر خریدن تخمه تو قیف از دستفروش جلوی مدرسه

یادش بخیر بازیهای تو کوچه قایم باشک.لی لی.وسطی.گل کوچیک.هفت سنگ.تبرک.تیله بازی ...

یادش بخیر سفهای خرید با کوپن

یادش بخیر قل دادن کپسولهای گاز تو کوچه و کشوندن پیت های نفت

یادش بخیر کرسی تو زمستون

یادش بخیر شیرهای سهمیه ای شیشه ای با اون خامه های که سرش می بست واون شیرکاکاوهای شیشه ای کوچیک

یادش بخیر خوابهای اجباری سر ظهر

یادش بخیر ترس از حموم رفتن با مادر

یادش بخیر اون شانسی های که با چاقو درش باز میشد و ارد نخودچیهای که تو کاغذ بسته بندی میشد که همیشه کاغذ توش پوچ بود

یادش بخیر .............



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


دیـــالـوگ کـلاه قـرمـزی با آقـای مجــری بعـد از فوتبـال بـا تیـم فامیـل دور؛

نتیجـه کـلاه قــــرمـزی 1 فامیـــــل دور
29ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کــلاه قـرمـزی:آقـای مجـری فامیـل دور خیلــــــی جٍـــــر میــــــزنـه!

آقـای مجــــــری:واسـه چـی؟

کــــلاه قــــرمزی:آخـــه مـا 29 تـا گٌــــل خـوردیـــم اونـا فقـــــط ی
گٌـــــل خـوردن،بـا اینکــــــه مـــــا بیشتـــــر گٌـــــــــل
خـــــوردیــــم اونـا میگـن مـا بـرنـده ایــــم!حـالا مـن یــــه ســـوال
از شمـــــــا دارم بعـــــــدش دیگـــه هیــــــــچ صحبتـی نـدارم!

آقـای مجــــــری:خٌـــــــب بگـــو!

کــــلاه قـرمـزی:آقـــــــــای مجــــــری 29 بیشتـــــــره یـا 1؟

آقـای مجـری:خٌـــــب معلـومــــه 29

کــــــلاه قـرمـــــزی:مـن دیگـه هیـــــــــچ صحبتـی نــــدارم:|



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


مادرم زنگ زده میگه افطارکردی

میگم آره

میگه چی خوردی

میگم رفتم مغازه کیک و آبمیوه خریدم

میگه غلط کردی

میگم واسه چی

میگه مگه دوستات مردن،خودتو خراب میکردی رو اونا،ازشون افطاری میگرفتی

اصن گوشیو بده بهشون ببینم چرا واسه تو افطاری نخریدن

میگم خب اینکارو میکردم شما فردا روز جایی میتونستی بگی بچم سر سفره خودم بزرگ شده؟

میگه...نخوربابا

انقد مادربامحبت و فرزنددوستی دارم


خخخخخخخخخخخخخخ

ـــــــــــــــــــــــــــــ



درحیاطو زدن من بخت برگشته هم رفتم دروباز کردم آدامسم تودهنم همچین بادش
میکردم میترکوندمش در حد یه بالون هوایی خلاصه خر کیف خر کیف

زفتم دروباز کردم همسایه جدیدمون بود هیچی تمام نقشه هام واسه خرکردن
پسرشون دود شد رفت رو هوا نبودین روز قبلش چه من روضه من روضه هستمی راه
اناخته بودم خفن

منو این همه خوشبختی محالهههههههههههههههههههههههههههه






چهارشنبه 02 مرداد 1392 - 08:57
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از sara110 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: arman & mortezaking &

پاسخ ها

arman
آفلاین



ارسال‌ها : 120
عضویت: 17 /4 /1392
محل زندگی: تهران
سن: 12
تشکرها : 43
تشکر شده : 42
پاسخ : 1 RE خنده بـــــــــــــــــازار



امضا کاربر
مردان بزرگ اراده می کنند و مردان کوچک آرزو.

اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان که در رسیدن به هدفت موفق بودی.

اگر روزی تهدیتت کردند، بدان در برابرت ناتوانند.

اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست.

اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت میخواهد.
چهارشنبه 27 شهریور 1392 - 13:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :